بدان که علما را اختلاف است که عزلت و زاویه گرفتن فاضلتر یا مخالطت؟ مذهبِ سُفیانِ ثَوری و ابراهیمِ اَدهَم و داوودِ طایی و فُضَیلِ عَیّاض و سلیمانِ خَوّاص و یوسفِ اَسباط و حُذَیفِ مرعشی و بِشرِ حافی و بسیاری از متّقیان و بزرگان آن است که عزلت و زاویه گرفتن فاضلتر از مخالطت و مذهبِ جماعتی بزرگ از علمایِ ظاهر آن است که مخالطت اولیتر و عُمَر گوید، «نصیبِ خویش از عزلت نگاه دارید.» و ابنسیرین میگوید، «عزلت عبادت است.»
و یکی داوود طایی را گفت، «از دنیا روزه گیر و مگشای تا وقتِ مرگ و از مردمان بگریز چنان که از شیر گریزند.» و حسنِ بصری میگوید که در توریه است که آدمی که قناعت کرده بینیاز باشد و اگر از خلق عزلت گرفت سلامت یافت. و اگر شهوت را زیرِ پای آورد آزاد شد و اگر حسد را ماند مروّتِ وی ظاهر شد و چون روزی چند صبر کرد برخورداریِ جاوید یافت.
و وُهب بنِ الوَرد میگوید، «حِکمت دَه است. نُه در خاموشی است و دهُم در عزلت.» و ربیع بن خَیثَم و ابراهیمِ نخعی چنین گفتهاند که علم بیاموز و گوشهای گیر از مردمان. و مالک بن اسد به زیادت و عیادتِ بیماران و تشییعِ جنازه برفتی. باز یکیک را دست بداشت و زاویه گرفت. و فضیل گفت، «منّتی عظیم پذیرفتم از کسی که بر من بگذرد و سلامِ بلند نکند و چون بیمار شوم به عیادت نیاید». و سعد بنابیوقّاص و سعید بنزید از بزرگانِ صحابه بودند. به نزدیکِ مدینه بودندی، جایی که آن را عقیق گویند و به جمعه نیامدندی و به هیچ کارِ دیگر تا در آنجا بمردند.
و یکی از امیران حاتمِ اَصَم را گفت، «حاجتی هست؟» گفت، «هست» گفت، «چه؟» گفت، «آن که تو مرا نبینی و من تو را نبینم». و یکی مر سهلِ تُستَری را گفت که میخواهم که میانِ ما صحبت باشد. گفت، «چون یکی از ما بمیرد دیگر صحبت با که خواهد داشت، اکنون هم با وی باید داشت.»
و بدان که خلاف در این همچنان است که خلاف در آن که نکاح کردن فاضلتر یا ناکردن و حقیقت آن است که این به احوال بگردد. کس بوَد که وی را عزلت فاضلتر و کس بوَد که وی را مخالطت فاضلتر و پیدا نشود تا آفات و فوایدِ عزلت گفته نیاید.