بدان که با کسی برادری و دوستی داشتن از بهر خدای تعالی از عبادتهای فاضل است و از معاملات بزرگ در دین. رسول (ص) گفت، «هرکه خدای تعالی به وی خبری خواسته باشد، وی را دوستی شایسته روزی کند تا اگر خدای تعالی را فراموش کند یادش دهد و اگر یاد کند یار وی باشد». و گفت (ص)، «هیچ دو مومن به یکدیگر نرسند که نه یکی را از آن فایده ای باشد در دین»، و گفت، «هرکه کسی را در راه خدای تعالی به برادری گیرد وی را در بهشت درجه رفیع بدهند که به هیچ عمل دیگر بدان درجه نرسد.» و ابو ادریس خولانی، معاذ را گفت، «من تو را دوست دارم برای خدای تعالی»، گفت، «بشارت تو را که از رسول (ص) شنیدم که روز قیامت کرسیها بنهند گرداگرد عرش. گروهی را که رویهای ایشان چون ماه شب چهارده بود، همه خلق در هول قیامت باشند و ایشان ایمن و همه در بیم باشند و ایشان ساکن و ایشان اولیای خدای تعالی باشند که ایشان را نه بیم بود و نه اندوه گفتند، «یا رسول الله این قوم کیانند؟» گفت، «المتحابون فی الله، ایشان کسانی اند که یکدیگر را برای خدای تعالی دوست دارند». و رسول (ص) گفت، «هیچ دو کس برای خدای تعالی دوستی نگرفتند، که نه دوست ترین ایشان نزد خدای تعالی آن بود که آن دیگر را دوست تر داشت»، و گفت، «خدای می گوید حق است دوستی من کسانی را که زیارت یکدیگر کنند برای من و با یکدیگر دوستی کنند برای من و با یکدیگر دوستی کنند برای من و با یکدیگر در مال مسامحت کنند برای من و یکدیگر را نصرت کنند برای من»، و گفت، «خدای تعالی گوید در روز قیامت کجایند آن کسانی که برای من با یکدیگر دوستی گرفتند تا امروز که هیچ سایه ای نیست که پناه خلق باشد ایشان را در سایه خویش بدارم؟» و گفت، «هفت تن، روز قیامت که هیچ کس را سایه ای نباشد، در ظل خدای تعالی باشند: یکی امیر عادل، دوم جوانی که در ابتدای جوانی در عبادت برآمده باشد، سیم مردی که از مسجد بیرون آید دل او به مسجد آویخته بود تا به مسجد برسد، چهارم دو تن که برای خدای تعالی با یکدیگر دوستی دارند، بر آن گرد آیند و بر آن جدا شوند، پنجم کسی که در خلوت خدای تعالی را یاد کند و چشم وی پرآب شود، ششم مردی که زنی با حشمت و جمال وی را به خویشتن خواند وی از ترس خدای تعالی اجابت نکند، هفتم مردی که صدقه بدهد به دست راست که دست چپ وی از آن آگاه نباشد». و گفت، «هیچ کس زیارت برادری نکند از برای خدای تعالی، الا فرشته ای منادی می کند از پس وی که فرخ و مبارک باد تو را بهشت خدای تعالی». و گفت، «مردی به زیارت می شد به نزدیک دوستی، خدای تعالی فرشته ای را بر راه او فرستاد تا گفت کجا می روی؟» گفت، «به زیارت فلان برادر». گفت، «حاجتی داری به نزدیک وی؟» گفت، «نه». گفت، «پس چرا می روی؟» گفت، «برای خدای تعالی وی را دوست دارم»، پس گفت، «خدای تعالی مرا به نزدیک تو فرستاد تا تو را بشارت دهم که خدای تعالی تو را دوست می دارد به سبب دوستی تو وی را. و بهشت تو را واجب کرد بر خود». و رسول (ص) گفت، «استوارترین دستاویزی در ایمان، دوستی و دشمنی است برای خدای تعالی».
و خدای تعالی وحی فرستاد به بعضی از انبیاء که این زهد که پیش گرفته ای، بدین راحت خویش تعجیل کردی که از دنیا و رنج وی برستی و اما آن که به عبادت من مشغول شود، بدین عز خویش حاصل کردی، لیک بنگر تا هرگز برای من دوستان مرا دوست داشتی و با دشمنان من دشمن گردی؟ و به عیسی(ع) وحی فرستاد که اگر همه عبادتهای اهل آسمان و زمین به جای آری و در میان دوستی و دشمنی برای من نباشد، آن همه صورت ندارد. و عیسی (ع) گفت، «خویشتن دوست گردانید نزدیک خدای تعالی به دشمن داشتن عاصیان و نزدیک گردانید خود را به خدای تعالی به دور بودن از ایشان و رضای خدای تعالی طلب کنید به خشم گرفتن با ایشان»، گفتند، «یا روح الله، با که نشینیم؟» گفت، «با کسی که دیدار ایشان خدای را با یاد شما دهد و سخن ایشان در علم شما زیادت کند و کردار ایشان شما را در آخرت راغب تر کند». و خدای تعالی وحی فرستاد به داوود که یا داوودچرا از مردمان رمیده ای و تنها نشسته ای؟ گفت، «بارخدایا دوستی تو یاد خلق از دل من ببرد و از همه نفور شدم». گفت، «یا داوود بیدار باش و خود را برادران به دست آر و هرکه یار تو نباشد در راه دین، از وی دور باش که دلت سیاه کند و از من ات دور کند».
و رسول (ص) ما گفت، «خدای تعالی را فرشته ای است یک نیمه وی از آتش و یک نیمه وی از برف. می گوید: بارخدایا چنان که میان آتش و برف الفت افکندی، میان دل بندگان شایسته خویش الفت افکن». و گفت، «کسانی که دوستی دارند برای خدای تعالی، برای ایشان عمودی بزنند از یاقوت سرخ، بر سر آن هفتاد هزار کوشک. از آنجا به اهل بهشت فرو نگرند، نور روی ایشان بر اهل بهشت افتد، چنان که نور آفتاب در دنیا. اهل بهشت گویند بیایید تا به نظاره ایشان رویم، ایشان را بینند جامه های سندس سبز پوشیده و بر پیشانی ایشان نوشته، «المتحابون فی الله. اینها دوستان خدای تعالی اند عزوجل» و ابن السماک در وقت مرگ می گفت، «بارخدایا! دانی که در آن وقت که معصیت می کردم اهل طاعت تو را دوست می داشتم؟ این را کفارت آن کن» و مجاهد گوید که دوستان خدای تعالی چون در روی یکدیگر خندند، همچنان که برگ از درخت فرو ریزد، گناه ایشان فرو ریزد.