بدان که آنچه گفتیم کالبد و صورت نماز است و این صورت را حقیقتی است که آن روح وی است بر جمله، آنگاه هر عملی را از اعمال نماز و هر ذکری را از اذکار روحی دیگر است خاص که اگر اصل روح نباشد نماز همچون آدمی مرده باشد، کالبدی بی جان و اگر اصل باشد ولیکن آداب و اعمال تمام نباشد همچون آدمی چشم کنده و گوش و بینی بریده باشد و اگر اعمال باشد ولیکن روح و حقیقت آن با وی به هم نباشد، همچنان بود که چشم دارد و بینایی ندارد و گوش دارد و شنوایی ندارد.
و اصل روح نماز خشوع است و حاضر بودن دل در جمله نماز، که مقصود نماز راست داشتن دل است با حق تعالی و تازه کردن ذکر حق تعالی بر سبیل هیبت و تعظیم، چنان که حق تعالی گفت، «و اقم الصلوه للذکری نماز به پای دار برای یاد کرد مرا» و رسول (ص) گفت که «بسا کسا که نصیب وی از نماز جز رنج و ماندگی نیست و این آن بود که به کالبد نماز کند و به دل غافل و گفت که بسیار بنده بود که نماز کند و از نماز وی بیش از ده یک یا شش یک ننویسند و آن مقدار نویسند از نماز هر کسی که به دل در آن حاضر باشد»، گفت، «نماز چنان کن که کسی را وداع خواهی کرد» یعنی خود را و هوای خود را وداع کن، بلکه هر چه جز حق است آن را وداع کن و همگی خود به نماز ده و برای این بود که عایشه می گوید که رسول (ص) با ما حدیث می کردی و ما نیز با وی، چون وقت نماز درآمدی گفتی که هرگز ما را نشناخته است از مشغولی که بودی به عظمت حق تعالی.
و رسول (ص) گفت، «هر نمازی که دل در وی حاضر نبود، خدای تعالی در آن نماز ننگرد» و خلیل، صلوات الله علیه، چون نماز کردی جوش دل وی از دو میل بشنیدندی و علی علیه السلام چون در نماز خواستی شد، لرزه بر وی افتادی و گونه بر وی بگشتی و گفتی آمد وقت امانتی که بر هفت آسمان و زمین عرضه کردند و ایشان طاقت آن نداشنتد و سفیان ثوری می گوید که هر که در نماز خاشع نبود نماز وی درست نبود.
حسن بصری می گوید، «هر نمازی که دل در وی حاضر نبود به عقوبت نزدیکتر بود». و معاذبن جبل گوید، هرکه در نماز به عمد نگاه کند تا بداند که بر راست و چپ وی کیست ایستاده، ورا نماز نبود» و ابوحنیفه و شافعی رحمه الله علیهما و بیشتر علما اگرچه گفته اند که نماز درست بود چون وقت تکبیر دل حاضر آمد، این فتوی به سبب ضرورت کرده اند که غفلت بر خلق غالب است و معنی درستی وی آن باشد که شمشیر از وی برخاست، اما زاد آخرت را نشاید و زاد آخرت بدان مقدار شاید که دل حاضر بود و در جمله چون نماز کند و دل به وقت تکبیر بیش حاضر ندارد، امید باشد که حال وی بهتر بود از حال کسی که نماز نکند اصلا، ولیکن بیم آن بود که حال وی بتر بود، چه کسی که به تهاون به خدمتی حاضر آید، باشد که تشدید بر وی بیش بود از کسی که اصلا نیاید و از این سبب می گوید حسن بصری، رحمه الله علیه، که این نماز به عقوبت نزدیکتر، بلکه در خبر است که هر که نماز از فحشا و نمکر بازندارد، آن نماز وی را هیچ فایده نبود مگر دوری از حق تعالی.
پس از این جمله دانستی که نماز تمام روح آن بود که دل همه حاضر بود و آن که جز به وقت تکبیر حاضر نبود، وی را از روح جز رمقی بیش نبود، چون زنده ای که در وی نفس زدنی بیش نباشد.