واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۶

کی میکنند جامه جان از جسد قبول

آنانکه کرده اند لباس نمد قبول؟

درگاه دوست، بسکه پسندد شکستگی

گر توبه شکسته بری، میشود قبول

راضی نمیتوان شدن از خود بکاهلی

جایی که در رکاب عمل میدود قبول

شادم که در شمار معاصیست طاعتم

شاید در آن میان کرم او کند قبول

دوری ز کرده های من از بسکه لازم است

بر طاعتم عجب که نهد دست رد قبول

واعظ چو پرده برفتد از کرده های خلق

ترسم ز زشتی عمل ما رمد قبول