مرا گلگشت معنی باشد از سیر چمن خوشتر
که بعد از خامشی چیزی نباشد از سخن خوشتر
ز بس چون تب که دیده جامه گلگون تن زارم
مرا از ذوق عریانیست مردن بیکفن خوشتر
دل غمناکم، از بس میکند از بیغمان نفرت
به چشمم شام غربت آید از صبح وطن خوشتر
تن پوسیدهای داریم نذر کاهش دردش
اگر افتد قبول او، بود از جان من خوشتر
بود بر جسم زار واعظ از صد خلعت زیبا
ز لطف او به خود بالیدنی یک پیرهن خوشتر