اگر نه دیده بینایی تو معیوب است
هرآنچه جلوه درین پرده میکند خوب است
خموش بودن عشاق در مقام رضا
بعرض حال دو بالای اوج مقلوب است
ز پا در آی و، مده تن به دستگیری خلق
که پایمردی دونان برای سرکوب است
به قدر شوق برد هرکسی ز مطلب فیض
هواست سرمه، اگر چشم چشم یعقوب است
اگر قماش شناسی، برای فرش سرا
کدام قالی کرمان چو آب و جاروب است؟
بگو که شعله آهت کند زبانی عرض
که عرض حال تو واعظ نه کار مکتوب است