سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

مسلم کن دل از هستی مسلم

دمادم کش قدح اینجا دمادم

نه زان می‌ها کز آن مستی فزاید

از آن می‌ها که از جانم کم کند غم

حریفانت همه یکرنگ و دلشاد

چو بسطامی و ابراهیم ادهم

جنید و شبلی و معروف کرخی

حبیب و آدم و عیسی مریم

می شوق ملک نوش از حقیقت

که تا گردد دل و جان تو خرم