نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۲

رخ نما تا رونما جان آوریم

عرضه کن ایمان که ایمان آوریم

پیش کفر زلف و روی بت شکن

حسن عهد و صدق پیمان آوریم

بوی درمان برده ایم از راه درد

هم ز راه درد درمان آوریم

جان جانان در میان جان بود

از دم جان بوی جانان آوریم

شاهد مضمون ما عنوان ماست

شرح احوال پریشان آوریم

قول ما آیینه اسرار ماست

حجتی بر ذوق عرفان آوریم

بلبلان هند ناخوش نغمه اند

عندلیبی از خراسان آوریم

هست نیشابور کان خوش نمک

این ملاحت زان نمکدان آوریم

یار اگر سامان کار ما کند

کار بی سامان به سامان آوریم

خاطری را کز پریشانی گریخت

از پشیمانی پشیمان آوریم

حسن بی اندازه و مقدار را

عشق بی آغاز و پایان آوریم

دفتر وحی «نظیری » در بغل

رشگ بستان و گلستان آوریم