نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲۷

رضا به عشق کدام است و اختیار کدام

چو دل به عشق دهم دل کدام و یار کدام

در آن کمند که صد سر ز حلقه ای ریزد

بهای بسته چه و قیمت شکار کدام

دو نیم گشته دل از کفر و دین نمی دانم

کزین دوپاره دل آید تو را به کار کدام

چو چشم اعمیم از هجر نور گوییدم

که قرب ذره چه و نسبت شرار کدام

فلک ز عربده آسوده است حیرانم

که گشته خوی تو، یا طبع روزگار، کدام؟

ز بسکه مست رخ ساقیم نمی دانم

که تاب طره چه و چشم پر خمار کدام

قرار و صبر «نظیری » به چشم او دادیم

ز عهد ما و تو بینیم استوار کدام