نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵

هر صبح کن دو جام شراب مغانه فرض

فاضل ازین دوگانه کن آن پنجگانه فرض

در میکده مرید صراحی و جام باش

بر خویش کن سجود و قیام شبانه فرض

جدست کار عشق همه، هزل و کذب نیست

زان رخ خبر حقیقت و زان لب فسانه فرض

زاهد سؤال مذهب مستور و مست چند؟

شد بر تو ذکر سنت و بر ما ترانه فرض

از اکل و شرب صوم تو یک ماه واجب است

از غیر دوست روزه ما جاودانه فرض

تعظیم و احتقار به اسلام و کفر نیست

روزی که بود بتکده شد طوف خانه فرض

در شرع حور و صحبت و زهد و صیام هست

بر عاشقان کدام بود زین میانه فرض

اقرار کرد بر سر منبر به جهل خویش

ترسم که بر امام شود تازیانه فرض

بردار دام حیله و ایثار پیشه کن

یک دانه را شده هفتاد دانه فرض

پیوسته رسم بود شکایت ز روزگار

شد در زمان حسن تو شکر زمانه فرض

شد از بیان کشف «نظیری » به مدرسه

جام شبانه واجب و کیش مغانه فرض