حریف خود شو و یا خود برآر آز خلوت خاص
چو سرو باش که هست از هوای خود رقاص
نشان نداده گرانمایه تر ز تو گهری
از آن زمان که به این بحر می رود غواص
۳
به جرم یک نظر ناگهان که افکندم
مکش که مفتی دین بر خطا نکرد قصاص
نکرده ام نظر التفات بر عملی
ز بیم آن که مشوش نگرددم اخلاص
فشانم ار به جمال تو جان هنوز کم است
مرا نشاط تو از قید خویش کرد خلاص
۶
مقربان تو از چشم خلق پنهانند
عوام را نبود راه بر مقام خواص
اگرچه نه فلک از خاصگان درگاهند
ولیک هست «نظیری » غلام خاص الخاص