یگانه خداوند رابنده ایم
به جان ودل اورا پرستنده ایم
که دم های بربسته ی ما گشاد
هم او دادمان هر چه بایست داد
نخواهیم جز وی کسی را خدای
جز او برجهان نیست فرمانروای
دراندیشه هر چت بگنجد نه اوست
که او برتر ازوهم و ازگفت وگوست
جز او ذات اورا که داند که چیست؟
مرا او را بجز او شناسنده کیست؟
ازو باد بگزیده گان را درود
که آمد سروش از خداشان فرود
به ویژه مهین داور انبیا
فروزنده ی فره ی کبریا
جهان را فرستاده ی واپسین
به هر آفریننده ای او گزین
محمد (ص) که یزدان بدو تاج داد
همش تیغ و منشور و معراج داد
بدو می سزد گرنیایش کنیم
همان دوده اش را ستایش کنیم
نخستین برادرش حیدر که بود
جهان را خدیو از فراز و فرود
دگر جفت با یازده پور او
کشان آفرید ایزد از نور او
به ویژه گزین شاه وسالار عشق
شه لشگر آرای پیکار عشق
نگهبان تخت شهادت حسین (ع)
جهان شرف خسرو خافقین