سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

از دوست به هر جوری بیزار نباید شد

از یار به هر زخمی افگار نباید شد

ور جان و دل و دین را افگار نخواهی کرد

با عشق خوش شوخی در کار نباید شد

گر زان که چو عیاران از عهده برون نایی

دل‌دادهٔ آن چابک عیار نباید شد

هر گه که به ترک جان آسان نتوانی گفت

پس عاشق آن دلبر خون‌خوار نباید شد

چون سوختن دل را تن در نتوان دادن

از لاف به رعنایی در نار نباید شد

خواهی که بیآسایی مانند سنایی تو

هرگز ز می عشقش هشیار نباید شد

خواهی که خبر یابی از خود ز نگار خود

الا ز وجود خود بیزار نباید شد