چو آن خواجه و بنده ی پاکدین
گرفتند جا در بهشت برین
دومرد غفاری ز یاران شاه
دلیرانه جستند رزم سپاه
یکی عبد رحمن بن عروه بود
که افراشتی سربه چرخ کبود
دگر پور عبدالله نیکنام
که دین را بدی شیر شرزه کنام
به دستوری شه دمان تاختند
به ترک یلان تیغ کین آختند
نبرد آزموده دو خنجر گذار
نمودند با دشمنان کار زار
ازآن پس که خستند تن ها به تیغ
سروجان بدادند خود بی دریغ
ز یزدان بدین نامداران درود
که در راه دین بیم جانشان نبود