سپس مرد جعفی سوید شجاع
که اورا پدر بود عمرو مطاع
به امر امام زمان رزم جست
زمین را به خون دلیران بشست
زبسیاری زخم مدهوش شد
دمی چند بی تاب وبی توش شد
بدانگه که آمد به جاهوش اوی
چنین آمد آواز درگوش اوی
که شد کشته فرزند شیر خدا
چو بشنید آزاد مرد این ندا
یکی دشته در موزه ی خویش داشت
برآورد و رو سوی لشکر گذاشت
ازآنان همی کشت تا کشته شد
به خاک وبه خون اندر آغشته شد
از آن پس دلیری که رزم آزمود
سرافراز حجاج مسروق بود
روان شد به میدان چو شیر ژیان
فزون کشت از لشکر کوفیان
سرانجام در یاری شاه دین
مکان جست اندر بهشت برین