مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۰۶

چشمم که سرشک لاله‌گون آید ازو

پیوسته چو زخم تازه خون آید ازو

نم در جگرم ز کریه نگذاشته است

وقتیست که لخت دل برون آید ازو