مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۲

از جور سپهر واژگون می‌گریم

هردم ز دم دگر فزون می‌گریم

چون شیشه که گردد پر و خالی ز شراب

خون می‌خورم از حسرت و خون می‌گریم