مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷

گفتم ز غمت عاشق حیران میرد

گفتا بگذار تا بحرمان میرد

سیراب بسر چشمه ندارد آری

از تشنه خبر که در بیابان میرد