مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۴

دوشم که ز داغ دوریت جان میسوخت

جان در تنم از آتش هجران میسوخت

آن تاب و تبم بود که در دیر و حرم

بر من دل کافر و مسلمان میسوخت