مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

زآنکو نروم بلبلم و جای منست این

خلدوسر کویت قفس است آن چمنست این

یاقوت سرشکم خورد از جای دگر آب

نه لعل بدخشان نه عقیق یمن است این

چشمان تو کز باده نازند سیه مست

آهوی خطا ان و غزال ختن است این

دیریست بجوش آمده از مهر تو مگذر

از نشاء خونم که شراب کهن است این