مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

نه از جفای تو زیبا صنم نخواهد ماند

همی صنم که صنم خانه هم نخواهد ماند

پیاله‌کش که لب جام این سخن دارد

ببزم جم که جم و جام جم نخواهد ماند

بدین صفت که ره کفر و دین بغمزه زنی

اثر ز دیر و نشان از حرم نخواهد ماند

ز آه سوخته عشق روشنست چو شمع

شب فراق که تا صبحدم نخواهد ماند

فریب دولت ده روزه جهان مشتاق

مخور که شاهی و طبل و علم نخواهد ماند