از صحن کعبه ساحت میخانه خوشتر است
از دور سجه گردش پیمانه خوشتر است
یارب چه حکمت است که بیگانه خوی من
با آشنا خوشست و به بیگانه خوشتر است
از سینهام رود بکجا دل که جغد را
از طرف باغ گوشه ویرانه خوشتر است
ما میکشان ز خوشه انگور دانهای
در کیش ما ز سبحه صددانه خوشتر است
زان بر جنون زدم که بکوی پریوشان
عاشق خوشست و عاشق دیوانه خوشتر است
در گوشه دل از حرم و دیر فارغیم
ماراست خانهای که ز هر خانه خوشتر است
در مزرعی که قسمت برق است حاصلش
در زیر خاک سوزد اگر دانه خوشتر است
پیوند جان ز خلق گسستم برای او
کز هر که هست صحبت جانانه خوشتر است
بعد از وفات یا مکش از خاک من که شمع
قائم مقام تربت پروانه خوشتر است
غیر از حدیث عشق تو مشتاق نشنود
کافسانه غمت ز هر افسانه خوشتر است