مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵۱

جانکاه منی و دل‌فزای همه‌ای

دلبند منی و دلگشای همه‌ای

بیگانه شدی با من و این هیچم نیست

این می‌کشدم که آشنای همه‌ای