مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۰۲

سیلاب ز جوی دیده راندم شب دوش

خاک همه شهر برفشاندم شب دوش

ای دوست ندانم که دعاهای که بود

کاندر غم تو زنده بماندم شب دوش