مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۸۱

گفتم ای اجل با تو ستیزد هرگز

یا عارض و زلف تو بریزد هرگز

آوخ که به عمری دگر از باغ جهان

سروی چو قد تو بر نخیزد هرگز