مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۷۲

یکدم نشوی با من مسکین دمساز

کز حادثه صد در نشود بر من باز

یک بوسه ز لعل تو و صد خون جگر

یک غمزه ز چشم تو و شهری غماز