مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۵۴

بر سر مزن آن دست بلورین زنهار

وز جزع مکن گوهر ناسفته نثار

بر سر زدن و گریستن کار تو نیست

این کار به دست و چشم من باز گذار