مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۴۲۹

زان سیم وزری که در دم گاز آید

زان دانه که سنگ آسیایش ساید

زان کبک که شهباز سرش برباید

عاجزترم و دلت نمی بخشاید