مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۳۴۳

بی بزم تو چشم جام می خون ریزد

بی چهره تو باغ چه رنگ آمیزد

بی عارض تو لاله چرا برروید

بی قامت تو سرو چرا برخیزد