مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۱

تقدیر و قضا ترا چو آزرم نداشت

بر جان و جوانیت دلی نرم نداشت

اندر عجبم ز جان ستان کز چو توئی

جان بستد و از جمال تو شرم نداشت