مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۱۸

در کوی تو آب چشمم از سر بگذشت

وز خاک در تو چشم من سیر نگشت

بر من مفشان تو دست تا نفشانم

از دست تو بر سر همه خاک در و دشت