مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۱

ای دل سر همتم که چون چرخ فروست

ناید به جهان فرود با هرچه در اوست

خونم بر دشمن ار بریزد به از آنک

آب رخ من ریخته گردد بر دوست