مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۴

در عشق دلم فراق بهر افتاده ست

وز صاف لطف به درد قهر افتاده ست

از مهر مهی نهفته در پرده راز

با شور و شری شهره شهر افتاده ست