مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳۶

کاری که زهجران تو در پیش من است

نه در خور وهم چاره اندیش من است

رفتی تو و سالها دوا نپذیرد

آن درد که از تو در دل ریش من است