مجد همگر » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶

یاری که بدوست سربلندی ما را

وز دوری اوست مستمندی ما را

می گفت چو در دل خرابم بنشست

کآخر به خراب درفکندی ما را