مجد همگر » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶

مدت عمر تو در اقبال نامعدود باد

دولت از خاک درت جوینده مقصود باد

حاسد بد گوهرت خود رد هر دو عالم است

نیست حاجت گفت او را از درت مردود باد

ملکت از فر خدائی دولتت منصور شد

مشتری از طالع میمون تو مسعود باد

روز کوشش گاه بخشش وقت کین هنگام بزم

حافظ و یار و معین و ناصرت معبود باد

در جهان از فر نامت اهل عالم روز و شب

می‌زنند این فال یارب عاقبت محمود باد