ندانم از چه استاد ازل کردست تخمیرم
که شد شهپر پرواز عنقا کلک تصویرم!
شبی چون زلف رفتم در خیال محبس رویش
همین افسانه دورست خواب صبح تعبیرم
چه میپرسی به مجنون نسبت رسوایی ما را
توان رمز جنون فهمید از ساز بم و زیرم!
به رنگ بیخودی چون ناله میخواهم روم سویش
خیال حلقه آن زلف شبرنگست زنجیرم
درین وادی غبار جرأتم ز آرام رم دارد
که چون وحشت به زیر سایه مژگان نخچیرم
سمند نالهای در زیر بار سرمه کی ماند!
به قلاب نفس از راه خاموشی زمینگیرم!
خدنگ فکر من باشد حریف هر نشان طغرل
تو پنداری که از بال رسا آمد پر تیرم