آهنگ کوهسار تو از گوش کر مپرس
تشویش پای آبله از نیشتر مپرس!
از مهر سوی ذره توانی تو راه برد
گر خوی یار دیدهای وضع شرر مپرس!
در عصر و شام طره او خفتنت قضاست
کردی اداء ولی ز قضا این قدر مپرس!
عشاق را به راه محبت دلیل نیست
ای بیخبر ز عشق تو از ما خبر مپرس!
فرق است در میان من و دل هزار سنگ
دل میرود ز خویش مرا از سفر مپرس!
روشن ز شب حکایت خورشید کی شود؟!
خفاش را که دیدی حدیث سحر مپرس!
زنهار از اشارت شمشیر ابرویش
از سرگذشت ما و تو دیگر سپر مپرس!
اکسیر رتبه تو به قدر عیار توست
ای داغ کیمیا تو ز مس قدر زر مپرس!
شهد است درس معرفت سوی انگبین
حرفی شنیدی از لبش از نیشکر مپرس!
طغرل کشا به مصرع بیدل تو چشم را
تعبیر خوابت اینکه شنیدی دگر مپرس!