سرو نازش هر طرف با قامت دلجو گذشت
شور و غوغای جهان از گنبد مینو گذشت
در چمن سنبل ز خجلت سر به پیش افکنده بود
جانب گلشن مگر بویی ازآن گیسو گذشت؟!
در کمینگاه تغافل چشم او ره میزند
محمل نازش اگر از گوشه ابرو گذشت
دود آه عاشقان فواره بر گردون زند
گر سمند ناز او با جلوه از هرسو گذشت
هرسو مو بر تنم مانند خنجر میشود
گر سر مویی دلم را جز سر آن مو گذشت
آفتاب حسن پنداری که آمد در کسوف
تا سودا پیچ و تاب طرهاش از رو گذشت
تا شدم طغرل ز تیر عشق او وحشت کمین
وحشتم اندر بیابان از رم آهو گذشت