نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

دل به دلبر، جان به جانان می‌رسد

روز هجر آخر به پایان می‌رسد

لنگ لنگ این پا به منزل می‌رسد

گیج گیج این سر به سامان می‌رسد

ساز رفتن کن که از دربار شاه

امشب و فرداست فرمان می‌رسد

جور را دوران به پایان می‌رود

نوبت فریاد خواهان می‌رسد

حاجت ار پوشیده دارد یک دو روز

داد مظلومان به سلطان می‌رسد

جرم از خار است اگر نه فیض ابر

بر گل و بر خار یکسان می‌رسد

در پذیرایی‌ست فرق، ارنه یکی‌ست

آنچه بر دانا و نادان می‌رسد