نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰

گر آزرده گر مبتلا می‌پسندد

چه خوش‌تر از این کو به ما می‌پسندد

هم او دشمنان را عطا می‌فرستد

هم او دوستان را بلا می‌پسندد

چه دانیم ناخوش کدام است یا خوش

خوش است آنچه بر ما خدا می‌پسندد

چرا پای کوبم چرا دست یازم

مرا خواجه بی‌دست و پا می‌پسندد

خطای من ای شیخ بر من چه گیری

مرا عفو او با خطا می‌پسندد

طبیبا به درمان دردم چه کوشی

مرا درد او بی‌دوا می‌پسندد

نشاطا توانا و بیناست یارت

برو ناتوان باش تا می‌پسندد