ای مبارک شب فیروز امید
صبح شو صبح که خورشید دمید
گل مکان بر زبر شاخ گرفت
سرو سر از کنف باغ کشید
دل نشست از قبل منظر چشم
جان سوی روزن لب جای گزید
سر زپا پیشترک آمد و هوش
قدمی چند ز سر پیش دوید
که هلا کوکب اقبال جهان
گشت از موکب اجلال پدید
تخت بر نه که سلیمان آمد
جام بر گیر که جمشید رسید
جبذا موکب منصور عزیز
مرحبا مقدم میمون سعید
گرد آن غازه ی رخسار علم
خاک آن غالیه ی طره ی عید
برو ای هجر که روز تو سیاه
بزی ای وصل که روی تو سفید
سر نهادست بدرگاه نشاط
راه آمد شدن غم ببرید