آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰ - قطعه

سپهر منزلتا، تا سپهر راست مدار؛

مدار آن بمرادت چنانکه خواهی باد

الهی افتد بر خاک سایه ی تا ز فلک

ز رایتت بسرش سایه ی الهی باد

هر آن ستاره، که شب بر درت چراغ نسوخت

سیاه روزتر از شمع صبحگاهی باد

بطرف ماهت، اگر پای کج نهد کیوان؛

ز جنبش سرطان، کشتیش تباهی باد

اگر نه دانه کش خرمنت بود برجیس

ز خوشه چینی دونانش، چهره کاهی باد

نه گر دهد بتو ای شیر تاج خود بهرام

بسر چو گاو، دو شاخش ز بیکلاهی باد

اگر بخاک درت، خویش را بسنجد مهر؛

بکم عیاری، میزانش در گواهی باد

اگر نه مطربه ی مجلست بود ناهید

نهیب عقربش از هر ترانه ناهی باد

اگر نه مونس کتاب تست، یونس تیر

گه رقم بکفش خامه خار ماهی باد

ز عکس روی تو، افزونی ار بجوید ماه؛

ز جانگزا دم کژدم، بجسم کاهی باد

اگر بپای محب تو، سر نساید رأس

دو نیمه سر، چو دو پیکر ؛ ز تیغ شاهی باد

اگر بکام عدویت، ذنب بریزد زهر؛

کمان بگردن پیشت بعذر خواهی باد

بدوستان تو تا در نزاید است اقطاع

بدشمنان تو ابعاد در تناهی باد