آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

آنکه با اهل وفا نابسته پیمان بشکند

عهد را مشکل ببندد، لیک آسان بشکند

آنکه بر زندان‌نشین مصر، بندد روز در

شب به حکم عشق آید، قفل زندان بشکند

می‌کشند از سینه‌ام تیر تو را یاران و، دل

اضطرابی می‌کند، شاید که پیکان بشکند

...........

زان سبب پیمانه می‌نوشد که پیمان بشکند