آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

این ترک تیغ بسته ی بازو گشاده کیست؟!

تاراج عمر می کند، این ترک زاده کیست؟!

گر نیست در هلاک منش ایستادگی

پس وقت مرگ بر سرم این ایستاده کیست؟!

گر نیست قصد قتل منش از خدنگ جور

این شوخ شخ کمان که بزین تکیه داده کیست؟!

رفتی سواره، من ز قفایت، نگفتی: آه

کافتاده از پی ام چو غبار این پیاده کیست؟!

بر بست راه چاره ز آذر زشش جهت

این ترک تیغ بسته ی ابر و گشاده کیست؟!