تیر تو کز استخوان ما جست
بازی است کز آشیان ما جست
رازی که از اوست نازش عقل
حرفی است که از زبان ما جست
آهی که درید پرده ی چرخ
تیری است که از کمان ما جست
دارای درفش کاویانی
دزدی است که از دکان ما جست
گفتیم که راز دل نویسیم
آذر قلم از بنان ما جست!