ادیب الممالک » دیوان اشعار » منظومه‌ها » شورشنامه » بخش ۱۰ - عزیمت سپاه و خبردادن فیض الله به بانوی خانقاه

سحرگاه چون اختر اورمزد

برون آمد از شبروی همچو دزد

خور افتاد چون عابدی زرد چهر

پی سجده در خانقاه سپهر

۳

زمانه بر اندام سیارگان

بپوشید دیبای بازارگان

شه شرق ار که بر آهیخت تیغ

ستاره فروشد به تاریک میغ

به رخت نبرد اندر آمد گروه

خروشان چو دریا و جوشان چو کوه

۶

دلیران به مردانگی تاختند

به قصد عدو تیغ کین آختند

یکی سفله پست بدگوهری

سخن چین و بدبخت و شوم اختری

که فیض اللهش نام منحوس بود

ز بانو در این عرصه جاسوس بود

۹

چو دانست اوضاع دوشینه را

بینباشت زین داستان سینه را

شتابان در قلعه آمد چو باد

ندا زد که ای بانوی کج نهاد