از سر این شهریار تاج بنازد
وز قدم شاه تخت عاج بنازد
تا ملک آید به باغ ملک خرامان
سرو شود در سجود و کاج بنازد
چون به عدالت زده خراج ستاند
در کنف شه ده از خراج بنازد