ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در اصفهان به اشارت قهرمان میرزای صارم الدوله که من‌بعد به سردار اعظم ملقب شده در هجو شیخ معروف به خن و خون گوید

گر به امر خدایگان جلال

به زبان آمده است خامه لال

نه عجب کز دم مسیحائی

جان در آید بآهنین تمثال

ای جناب اجل افخم راد

ای سپهر سخا و بحر نوال

ای بشاخ سخا رسیده ثمر

وی بباغ حیا گزیده نهال

دست جودت خزینه گوهر

تیغ تیزت صحیفه آجال

بحر در پیش جود تو قطره

کوه در وزن حلم تو مثقال

اثر جود تو محیط خزر

نایب حلم تو تلال و جبال

در بر پایه تو تا به ابد

نرسد در زمانه دست خیال