ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۹ - در مدح مولای متقیان حضرت علی علیه السلام

بسی جستم نشان از اسم اعظم

که بد نقش نگین خاتم جم

همه اقطار عالم سیر کردم

مگر جویم نشان زان نقش خاتم

بزرگی گفت چون آدم بمینو

مقر بگزید و الاسماء علم

بامر ایزد این نام از ملایک

بباغ خلد تلقین شد بر آدم

ز آدم یافت تلقین شیث و از شیث

سبق آموخت ادریس مکرم

هم از ادریس هود آمد ملقی

چنان کز هود نوح آمد معلم

نمیدانست اگر این نام را نوح

نجاتش کی شد از طوفان فراهم

ز نوح آمد بر ابراهیم و زین نام

بر او شد نار ریحان و سپر غم

به ابراهیم وارث شد سماعیل

که جاری زیر پایش گشت زمزم

ز اسمعیل بر اسحق و یعقوب

هم از یعقوب موسی گشت ملهم

ز فر آن ید و بیضا و ثعبان

بدست آورد و راند اندر دل یم

ز موسی یافت داود و ز داود

سلیمان را شد این مسند مسلم

چو او بدرود گیتی کرد از حق

رسید این راز بر عیسی بن مریم

مسیحا کرد ازین نام همایون

علاج اکمه و درمان ابکم

هم از این نام فرخ کرد عیسی

هزاران مرده را احیا بیکدم

چو بردارم جهودان خواندش از دار

بگردون رفت بی مرقات و سلم

پس از عیسی سروش این خاتم آورد

به احمد کانبیا را بود خاتم

پس از احمد علی را گشت میراث

که بودش نایب و صهر و پسر عم

چو شد ریش علی با خون مخضب

ز تیغ عبد رحمن بن ملجم

از او بر یازده فرزند پاکش

رسید این خاتم از خلاق عالم